عوامل تهدید کننده ی انقلاب اسلامی
عوامل تهدید کنندهی انقلاب اسلامی چالشهای معرفتگرایانه با چشمپوشی از اجتنابناپذیربودن آنها در مورد پدیدهای مثل انقلاب اسلامی، که ابعاد فلسفی، کلامی، فقهی، سیاسی، حقوقی و جامعهشناختی دارد، اصولا تهدیدی بر انقلاب اسلامی شمرده نمیشود بلکه باید گفت: انقلاب اسل
عوامل تهديد كنندهي انقلاب اسلامي
چالشهاي معرفتگرايانه با چشمپوشي از اجتنابناپذيربودن آنها در مورد پديدهاي مثل انقلاب اسلامي، كه ابعاد فلسفي، كلامي، فقهي، سياسي، حقوقي و جامعهشناختي دارد، اصولا تهديدي بر انقلاب اسلامي شمرده نميشود بلكه بايد گفت: انقلاب اسلامي در بقا و تكامل خود نيازمند چالشهاي معرفتگرايانه است، همانطور كه هر انديشهاي راه بقا و كمال خود را از لابهلاي چالشهاي فكري مييابد.
عوامل تهديدكننده را بايد در مسائل راهبردي و اجرايي انقلاب اسلامي جستوجو كرد; عواملي كه ميتوانند انقلاب را در عرصهي عمل از پاي درآورند يا آن را دچار آسيبهاي جدّي كنند.
امروزه عملا انقلاب اسلامي با نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران ـ با ساختار مشخصـ و نيز با مسئولان دستاندركار نهادهاي اساسيِآن گره خورده است و نياز متقابل انقلاب و نظام زمينه را براي پيدايي و گسترش عوامل تهديدكننده فراهم ساخته است. هر چند رويارويي قدرت و آزادي در اين مرحله نيز ميتواند مسئلهآفرين باشد، اين بار چنين پارادايمي در عرصهي حيات سياسي و در متن جريانهاي عيني جامعه رخ ميدهد و حتي گاهي مفاهيم همسو و متلازم سياسي را در جدال يكديگر نشان ميدهد. در اين زمينه، موارد مفروض زير را بهعنوان مثال، مورد توجه قرار ميدهيم:
1. مراكز و نهادهايي كه روزي پايگاه انقلاب اسلامي بودند، در عمل با چالشهاي بيثمر مورد بيمهري قرار ميگيرند و در آن پايگاهها، احياناً نگاه اصولي به انقلاب اسلامي كمرنگ شده است.
2. شيوههاي اجرايي و روشهاي كنترلي كه براي پاسداري از اسلاميت يا جمهوريت نظام انتخاب ميشوند، در عمل روياروي آزاديها قرار ميگيرند يا دستكم چنين وانمود ميشوند.
3. آزادي كه برخاستهي از متن انقلاب اسلامي و طبيعت جمهوري اسلامي بوده است، در عمل به ستيز با آن دو (ستيز با هويت خود) برميخيزد و يا دستكم گروهي چنين وانمود ميكنند.
4. احزاب و جناحهاي سياسي برآمده از انقلاب كه رسالت حفظ منزلت و ميراثهاي انقلاب و آزاديها را دارند، در ستيز داخلي، آرمانها، اصول و مباني انقلاب اسلامي و احياناً منافع و امنيت ملي را فداي منافع خيالي ميكنند.
5. توسعهي اقتصادي، همپاي توسعه سياسي ـ كه از خواستههاي انقلاب اسلامي است ـ در بستر فن خصوصيسازي، نوع جديدي از سرمايهداري و اشرافيت را بر نظام تحميل ميكند كه ابتدا چالشها و سپس آسيبها را به سوي انقلاب اسلامي روانه ميسازد.
6. توسعهي سياسي، قشرهاي ناشناخته و ناآشنا با انقلاب اسلامي را به عرصهي رقابتهاي سياسي ميكشاند و آزادي انتخابات، سمت و سوي جديدي به رقابتها ميدهد و آرزوها، اميدها و آرمانهاي انقلاب و مردم در ميان شعلهي رقابتهاي انتخاباتي به خاكستر تبديل ميشود و آه از نهاد همه ـ حتي برندگان اين مسابقه ـ بر ميخيزد كه هان چه بود و چه شد؟!
7. مطالبات روزافزون مردم، بدون توجه به امكانات و ظرفيتهاي موجود، راه پرخاشگري را بهجاي مطالبهي منطقي باز ميكند. در اين آب گلآلود جمعي دنبال ماهي ميگردند و گروهي نيز نظام مردمي، اسلامي را با نظام ديكتاتوري شاه اشتباه ميگيرند. بدين ترتيب مردم در عمل، در دام خودزني گرفتار ميآيند.
8. مجلس با، شوراي نگهبان، قوهي مجريه با قوهي قضائيه درگير و جناحبنديهاي سياسي آتشبيار اين جدال ميشوند و جملگي با فراموشكردن درگيري اوس و خزرج در صدر اسلام، بهدنبال سلاح مطبوعاتي و حزبي خويش ميافتند و تا سخن پيامبرگونهاي به گوشها برسد و زبانهها خاموش گردد آسيبهاي جبرانناپذيري بر انقلاب وارد ميشود.
هر چند موارد فوق از آفات انقلاب به شمار ميآيند، لكن تجربه نشان داده است كه در مواردي اين چنين ـ كه رويارويي اجتنابناپذير است ـ از درون آفتها، عوامل تهديدكنندهي انقلاب بيرون ميآيند. بيترديد ذكر همهي آن موارد نه ممكن است و نه مفيد; ناگزير بايد عوامل تهديدكننده و آسيبرسان انقلاب را با معيارهاي دقيق ـ حداقل به لحاظ اهميتي كه دارند ـ تقسيمبندي كرد. با اين نگاه بايد هواهاي نفساني و خواستههاي غيرعقلاني را كه بهجاي تقوا و عقلانيت نشسته، تنها عامل نابسامانيها به شمار آورد.(316)
راه ديگر براي آسيبشناسي انقلاب اسلامي، كه با بررسي مسائل آسيبپذير انقلاب اسلامي بهدست ميآيد، اين راه به خاطر سهولت دستيابي به مسايل آسيبپذير و قابل پيشبيني و پيشگيري بودن آنها، اهميت ويژهاي دارد. در اين مورد ميتوان به مسائل زير اشاره كرد: